ghasedak bolori
پرند ه خسته روزي به مقصد خواهد رسيد پرنده كوچك با تني خسته به اميد آرزوي بزرگ به پرواز درآمده بالهايش ديگر قدرت پرواز ندارد دلش آنچنان خسته است كه خستگي راه را به ياد نمي آورد دلش از دست روزگار مي گريد به ناچار سفر را انتخاب كرده شايد كه زندگي اش را عوض كند اما پرنده كوچك ما نمي داند هر كجا رود آسمان يكي ايست زمين يكي ايست روزگار نيز همان بازي را برايش رقم زده پس چرا مي رود؟
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |